چقدر زود دیر می شود
اولین چیزی که یادمه
اینه که:
گوشه ی حیاط ایستاده بود و داشت گریه میکرد ،پشت کلاس بچه های سوم ریاضی الان ، به خاطر رفتار یکی از دوستامون
رفتم پیشش و باهاش حرف زدم
و گفتم ناراحت نباشه و...
که بقیه هم ما رو دیدن و دیدن که داره گریه میکنه و اومدن پیشش